صهیون ستیزی+دانلود
صهیون ستیزی+دانلود
antizionism

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


مقدمه
به تحقیق می توان مهمترین دغدغه بشر، طی قرن ها زندگی در جهان مادی را جستجوی وی برای یافتن راهی به منظور بازگشت به منشأ و مبدأ اوليه اي كه از آن هبوط يافته است دانست. از همان زمان که انسان به واسطه فريب شيطان و نافرمانی از دستور خداوند، به همراه ذریه اش از بهشت عدن هبوط کرد و مستوجب گرفتاری و عذاب در قفس دنيا گرديد، بازگشت به بهشت و همجواری با خدا به آرزوی واقعی او تبدیل شد. 
از همین روست که شور و شوق بازگشت به اصل خدايي و اتحاد دوباره با او، به یکی از اصلی ترین آرزوهاي ديرينه بشر تبدیل شده است و راهکار حصول به آن، در مكاتب مختلف عرفاني به صورت هاي متنوعی ارائه شده است. اما وراي كثرت اشكال ديني و عقايد بي شمار و راهکار های مختلف موجود درباره سير و سفر بشر برای بازگشت به اصل، تنها يك راهکار واقعی برای سفر عامه و بازگشت به اصل وجود دارد و آن هم سفر به سوي خدا، پس از درک و تجربه مرگ است.
اما همواره در طول تاریخ بشر، بودند انسان هایی که به دلایل و شرایطی خاص، پیش از درک مرگ موفق به سیر و سلوک و بازدید از آسمان ها و مخلوقات ساکن آن شده اند و در مواردی نادر، حتی برخی موفق به ملاقات با خالق هستی و سکنی دائمی در آنجا شده اند!
البته جدای از سیر و سلوک های مذهبی و خاصه پیامبران الهی، گه گاه چنین داستان هایی از سیر و سلوک به افرادی عادی نیز نسبت داده می شود. برخی از این افراد به واسطه عرفان و خلوص بالا و برخی به واسطه عنایت خاص الهی و برخی نیز به واسطه علاقه شدید و مضطر بودن برای تجربه چنین سفری، به افتخار این سفر نایل شده اند. به عنوان نمونه های این گونه سفر ها می توان به سفرنامه های آسمانی دانته آلگیری، ارداویراف، پولوس، کرتیر موبد، نجفی قوچانی، پال توئیچل و خنوخ اشاره کرد. 
در این سفرنامه های آسمانی، به تقلید از سفرنامه های پیامبران الهی، همواره راهنمایی برای هدایت سالک در کنار او قرار می گیرد و سالک با راهنمایی های او به سیر و سلوک مشغول می شود. برخلاف سفرهای انبیاء که معمولا فرشتگان الهی نقش مرشد و راهنما (راه بلد) را عهده دار هستند، در سفرنامه های عارفانه عامه این وظیفه را انسان و یا انسان هایی والا مقام- که معمولا از جنس ارواح هستند- به عهده می گیرند.
بر این اساس، داستان سفر با یک دعوت آغاز شده و پس از ملاقات سالک با مرشد، رسما سیر و سلوک آغاز می گردد. به عنوان نمونه بارز از خصوصیات و ویژگی های چنین سفرهایی می توان به سوال پرسیدن سالک و پاسخ دادن مرشد، نشان دادن طبقات مختلف آسمان به سالک، رویت فرشتگان و آشنایی با وظایف آن ها، همکلامی با ارواح گذشتگان، دیدن صحنه های عبرت آموز عذاب و شکنجه بدکاران، ورود به بهشت و تجربه کوچکی از آن و در نهایت درک ذات اقدس حق و سپس بازگشت به جهان مادی اشاره کرد.
داستان سفر آسمانی خنوخ، که روایت آن در کتب یهود آمده از این دست روایات است که در ادامه این مقاله به بررسی و تحلیل کیفیت ماجرای سفر او و ارتباط آن با بازی رایانه ای El Shaddai: Ascension of the Metatron می پردازم. برای این منظور ابتدا لازم است تا بدانیم خنوخ کیست؟

 

 

خنوخ در اسلام
علما و اندیشمان اسلام خنوخ را با حضرت ادریس علیه السلام که خدای متعال وی را در قرآن مجید ستوده و به معراج او اشاره کرده است، برابر می دانند.

سوره مریم
وَ اذْکُرْ فِي الْکِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (55) وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِيًّا (56)
و در اين کتاب ( قرآن ) ادريس را ياد کن، که او بسيار راستگو و پيامبر بود. (55) و ما او را به مقامى بلند بالا بردیم. (56)

سوره انبیاء
وَ إِسْماعيلَ وَ إِدْريسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرينَ (58)
و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه آنان از صبرپیشگان بودند.

قرآن، وى را با صفاتى، چون صبر، راستگویى و برخورداری از مقامی برجسته، توصیف فرموده است. خلاصه نظر دانشمندان اسلامی درباره وى بدین شرح است كه:
ادریس جدّ پدری حضرت نوح علیه السلام بود و دلیل نامیدنش به این نام، این است که بسیار دانا و بسیار به فراگیری علوم مختلف و دروس حکمت الهی علاقه داشت و کثرت اشتغال وی به درس و کتاب ها ذکر شده است. او نخستین پیامبرى بود كه جبرئیل(ع) براى ارشاد و هدایت نسل (قابیل) بر او وحى نازل نمود تا از طغیان و سركشى و كفر خویش دست برداشته و به پیشگاه خداوند توبه نمایند، و طبق دستورات آیین او زندگى كنند.
قرآن، درباره چگونگی زندگى و دستورات دینی و آیینی ادریس(ع) مشروحاً سخن نگفته است و سند تاریخى و پا برجایى هم از زندگى او در دست نیست. در این بین، معتبرترین كتابى كه درباره او سخن گفته، تاریخ الحكماء است.


زندگی نامه حضرت ادریس از دیدگاه اسلام (در روایات)
به علت پراکندگی روایات موجود درمورد زندگانی حضرت ادریس (ع)، اندیشمندان اسلامی درمورد زادگاه و محل نشو و نماى آن حضرت اختلاف نظر دارند. اما توافق عمده بر این مطلب است که وى در مصر متولد شده و او را هرمس الهرامسه نامیده‏اند و زادگاهش را در "منف" (نام شهرى در مصر) می دانند.
نام وى به زبان یونانى هرمس، به زبان عبرى خنوخ، در عربى اخنوخ و در قرآن ادریس ذکر شده است. این نام در زبان انگلیسی به صورت ایناک (Enoch) تلفظ می شود.
همانطور که اشاره شد در قرآن کریم در دو مورد نام ادریس (ع) ذکر شده است؛ یکبار در سوره مریم و یکبار در سوره انبیاء. در سوره انبیاء فقط نام آن حضرت برده شده است، اما در سوره مریم خدای تعالی اوصافی نیز برای آن حضرت بیان فرموده است:

وَ اذْکُرْ فِي الْکِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (55) وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِيًّا (56)
و در اين کتاب ( قرآن ) ادريس را ياد کن، که او بسيار راستگو و پيامبر بود. (55) و ما او را به مقامى بلند بالا بردیم. (56)

در معنای جمله آخر این آیه "و ما او را به مقامی بلند بالا بردیم" میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. عده ای این آیه را به صورت "و قدر او را بالا بردیم و مقام والا به او دادیم"، ترجمه کرده اند و جمعی دیگر آن را "یعنی او را به آسمان بالا بردیم و در عالم بالا جای دادیم" ترجمه کرده اند.

پس از بررسی اسناد و روایات موجود، می توان اطلاعات زیر را از زندگانی ادریس نبی (ع) به دست آورد:
الف- ادریس (ع) اولین انسانی بود که به شغل خیاطی و دوخت لباس روی آورد و انسان های قبل از او از پوست حیوانات به عنوان تن پوش استفاده می کردند.
ب- در زمان ادریس نبی (ع)، فرشتگان بر زمین در رفت و آمد بودند و با مردم مصاحفه و گفتگو می کردند.
پ- حالت عبودیت و ایمان در میان مردم قوم ادریس (ع) تا زمانی که او بود، ادامه داشت اما هنگامی که به آسمان چهارم عروج پیدا کرد، مردم به عقاید باطل روی آوردند و از ایمان خود دست کشیدند.
ت- امام صادق (ع) فرمودند؛ هنگامی که وارد کوفه شدی در مسجد سهله نماز بخوان و حاجات دنیوی و اخروی را طلب کن، زیرا که این جایگاه و خانه ادریس نبی (ع) بوده است و ساعت های زیادی از عمر طولانی اش را به عبادت و دوزندگی پرداخته است.
ث- عمر ادریس (ع) در پهنه زمین بیش از سیصد سال طول کشید.
ج- خداوند سی صحیفه را بر ادریس نبی (ع) فرو فرستاد و به او مرتبتی بالا عنایت کرد و بعد از وفاتش او را از تحفه های بهشتی اطعام نمود.
درمورد عروج حضرت ادریس (ع) نیز در روایات چنین آمده است که:
فرشته‎اي از سوي خداوند نزد ادريس (ع) آمد و او را به آمرزش گناهان و قبولي اعمالش مژده داد. ادريس بسيار خشنود شد و شكر خداي را به جاي آورد.
فرشته از او پرسيد: چه آرزويي داري؟
ادريس (ع) گفت: جز اين آرزو ندارم كه زنده بمانم و شكرگزاري خدا كنم، زيرا در اين مدت دعا مي‎كردم كه اعمالم پذيرفته شود كه پذيرفته شد، اينك بر آنم كه خدا را به خاطر قبولي اعمالم شكر نمايم و اين شكر ادامه يابد.
فرشته بال خود را گشود و ادريس (ع) را در برگرفت و او را به آسمان ها برد. اينك ادريس زنده است و به شكر گزاري خداوند اشتغال دارد.

پيامبر (ص) نیز فرمود:
در شب معراج، مردي را در آسمان چهارم ديدم که به همه درس می داد، از جبرئيل پرسيدم:
اين مرد كيست؟
جبرئيل گفت:
اين ادريس است كه خداوند او را به مقام ارجمندي بالا آورده است.
من به او سلام كردم و برایش طلب مغفرت نمودم، ‌او نيز جواب سلامم داد و برایم طلب مغفرت نمود.

 

 

خنوخ در کتب یهود
داستان خنوخ در کتب یهود ماجرایی دگر دارد. واژه خنوخ در زبان عبری به معنای «آزموده» است.
خنوخ یا اخنوخ یکی از پیامبران پیش از توفان نوح علیه السلام است که علوم وکتاب های فراوانی را به او نسبت داده اند. کتاب های خنوخ در یهودیت از مهمترین منابع فرشته شناسی به شمار می روند.
وی از علم نجوم و حساب، اطلاعاتی کامل و مفید داشت. بزرگی و مرتبت او به خاطر رسالت و نبوت از جانب پروردگار بود و دیگر اینکه او تا آسمان ششم عروج پیدا کرد (مسلمانان عروج او را تا آسمان چهارم می دانند). ادریس مردی بود بلند قامت با سینه ای سترگ، هنگام راه رفتن گام هایش را کوتاه برمی داشت و پیوسته به بزرگی و دانایی خداوند می اندیشید. همیشه با گروهی کوچک از اقوام خود در گوشه ای به عبادت خدا مشغول می شد.
نسب خنوخ در سفر پیدایش تورات (5: 4- 24) و انجیل لوقا (3: 37- 38) چنین است:
خنوخ بن، یارد بن، مهللئیل بن، قینان بن، انوش بن، شیث بن آدم علیه السلام. علاوه بر موارد یادشده، نام خنوخ در کتاب اول تواریخ ایام (1: 3)، رساله به عبرانیان (11: 5)، و رساله یهودا (1: 14) آمده است.


نکاتی چند درمورد نوع دیدگاه به ماجرای خنوخ (اسلام، یهود و مسیحیت)

 

 

فرشتگان سقوط کرده
طبق دیدگاه صریح اسلام، فرشتگان، مخلوقاتی دارای عصمتند که از هرگونه لغزش و خطا مبرا هستند و بدون کوچکترین خسران و لغزشی به عبادت و اطاعت از فرامین خداوند متعال مشغولند. ما بر این باور قوی هستیم که درصورت لغزش فرشتگان و عدم عصمت آن ها، مقوله پیامبری و رسالت با مشکل مواجه خواهد شد. زیرا در اینصورت دیگر نمی توان به وحی ای که جبرئیل حامل آن است، اعتماد کافی داشت و این دیدگاه پایه گذار مقوله شرک آمیزی است که بارها و بارها در فیلم ها و بازی های رایانه ای تولید غرب شاهد ترویج آن هستیم.
متاسفانه در دیدگاه یهودیت، و به خصوص محتوی موجود در کتاب خنوخ، با فرشتگانی مواجه می شویم که در اثر لغزش و خطا از درگاه الهی رانده و به زمین گریخته اند! این فرشتگان (که تعداد آن ها 12 عدد ذکر شده) در زمین عامل برپایی فساد و جنایت شناخته می شوند و پس از شیطان (ابلیس)، به عنوان اصلی ترین دشمنان خدا از آن ها یاد می شود. آن ها همواره در جنگی پایان ناپذیر علیه خداوند و سایر فرشتگان مقرب درگاه شرکت دارند و هر از گاهی نبردی سخت و خونین میان آن ها در زمین درمی گیرد. چنین دیدگاه کفرآمیزی را می توان در فیلم هایی نظیر لژیون (Legion) و گابریل (Gabriel) نیز مشاهده کرد. متاسفانه این نوع دیدگاه در بازی El Shadai: Ascension of the Metatron هم دیده می شود.

نظر قرآن کریم درمورد عصمت فرشتگان :

سوره تحریم، آیه 6:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْليکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگهاست نگه دارید آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند ( به طور کامل ) اجرا می نمایند!

سوره انبیاء، آیه 26:
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ
آن ها گفتند: خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است! او منزه است ( از این عیب و نقص ) آن ها [فرشتگان] بندگان شایسته اویند.

سوره انبیاء، آیه ۲۷:
لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و ( پیوسته ) به فرمان او عمل می کنند.


انجیل و تورات هم آن ها را (فرشتگان سقوط کرده) اینگونه توصیف می کنند:
آیات متعددی از کتاب مقدس، نشانگر آنست که بعضی از فرشتگان شریر هستند. (دوم پطرس 2: 4)
علت شریر شمرده شدن آن ها، آن بوده که ایشان گناه کرده و بدین طریق، مقام و مسکن خود را ترک کردند. (دوم پطرس 2: 4، یهودا 6)

زمان سقوط فرشتگان
زمان سقوط فرشتگان نامعلوم است، ولی روشن است که سقوط آن ها قبل از سقوط انسان بوده، زیرا شیطان به صورت مار به باغ عدن وارد شد و حوا را فریب داد. (پیدایش 3: 1 – 3)
 
نتایج سقوط فرشتگان
آن ها قدوسیت اولیه خود را از دست دادند و از نظر ذات و رفتار فاسد شدند. (متی 10: 1، افسسیان 6: 11 و 12- مکاشفه 12: 9)
آنگونه که از کتاب مقدس بر می آید، فرشتگان شریر دارای سرنوشت یکسانی نبوده اند.
برخی از آن ها به جهنم افکنده شدند و در آنجا به زنجیر کشیده شده و تا روز داوری نهایی، نگهداری خواهند شد. (دوم پطرس 2: 4)
برخی دیگر آزاد ماندند و به مخالفت و ستیز با فرشتگان نیک می پردازند. (مکاشفه 12: 7)
در آینده روی زمین انداخته خواهند شد (مکاشفه 12: 8 – 9) و بعد از داوری شدن (اول قرنتیان 6: 3) به دریاچه آتش افکنده خواهند گردید. (متی 25: 41- دوم پطرس 2: 4- یهودا 6)
البته شیطان پیش از آنکه به دریاچه آتش افکنده شود مدت هزار سال در هاویه در بند خواهد بود (مکاشفه 20: 1 – 3 و 10)

دسته بندی فرشتگان سقوط کرده در مسیحیت و یهود
در چنین دیدگاهی این گروه از فرشتگان به دسته های مختلف طبقه بندی می شوند و هر یک سرنوشتی جدا در زمین پیدا می کنند:

دسته اول: فرشتگانی که در زندان نگهداری می شوند. در کتاب دوم پطرس 2: 4 و یهودا 6، ذکر آن ها به میان آمده است:
"آن ها گناه کردند و خدا آن ها را به جهنم انداخت تا برای داوری نگاه داشته شوند."

دسته دوم: فرشتگانی که آزاد هستند. این دسته غالبا همراه رئیسشان شیطان (متی 25: 41- مکاشفه 12: 7 - 9) یاد می شوند. مهمترین کار آن ها عبارتست از کمک به رهبرشان شیطان و مبارزه با فرشتگان نیکو و خصومت با قوم خدا و مقاصد الهی (در بازی El Shadai: Ascension of the Metatron با این دسته از فرشتگان مواجه می شویم)

دسته سوم: دیو نام دارند. از دیوها به طور مکرر در کتاب مقدس مخصوصا در اناجیل صحبت شده است. آن ها روح هستند (متی 8: 16) و غالبا روح پلید نامیده می شوند. (مرقس 9: 25)
آن ها تحت فرمانروایی شیطان کار می کنند. (لوقا 11: 15 – 19)
دیوها می توانند باعث ایجاد امراض جسمی مانند گنگی (متی 9: 32 و 33)، کوری (متی 12: 22) و به طور کلی صدمات جسمانی (مرقس 9: 18) و ... شوند.

 

 

ابلیس، جن یا فرشته مقرب!
در قرآن کریم به صراحت به این نکته اشاره شده است که ابلیس جنی است از جنس آتش که در میان فرشتگان الهی بوده و به دلیل سرکشی از فرمان خدا از درگاه الهی رانده شده است.

سوره کهف، آیه 50
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني‏ وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَل
و ياد کن زمانى را که به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده کنيد. پس همه سجده کردند، جز ابليس که از جنّيان بود و از فرمان پروردگارش سرپيچى کرد. با اين وصف آيا او و نسلش را به جاى من کارساز خود گرفته ايد، در صورتى که آن ها دشمن شمايند؟ بد جايگزينى است که ستمکاران به جاى خدا دارند.

اما بر خلاف دیدگاه اسلام، در یهود و مسیحیت، شیطان فرشته ای مقرب است که از مقام والایی نیز برخوردار بوده. او را سرور و آقای فرشتگان یاغی و شورشی علیه خدا می دانند که به واسطه این یاغی گری از درگاه الهی ترد شده اند و پس از آن لقب فرشتگان سقوط کرده (Fallen Angels) را بر آن ها نهاده اند. البته لازم به ذکر است که این دست از فرشتگان، بعدها با عنوان مراقبین (Watchers)، شناخته می شوند.
برای درک بیشتر موضوع به مدارک زیر توجه نمایید:
نام شیطان به طور مکرر در کتاب مقدس آمده است. (هنری تیسن؛ الهیات مسیحی؛ ترجمه ط. میکائیلیان، انتشارات حیات ابدی، بی‎تا ص 137)
مسیحیان در مورد اینکه شیطان، یکی از فرشتگان بوده است، اتفاق نظر دارند. (جیمز هاکس؛ قاموس کتاب مقدس؛ انتشارات اساطیر، 1383 ه‏ش، چاپ دوم، ص 545)
قدیس آگوستین اظهار می دارد که شیطان، فرشته ای همانند دیگر فرشتگان و دارای سیرت نیک بوده است. (مک گراث، الستر؛ در آمدی بر الهیات مسیحی؛ ترجمه عیسی دیباج، کتاب روشن، 1385 ه‏ش، چاپ اول، ص 289)
برخی از عالمان مسیحی با استناد به ظاهر آیاتی از کتاب حزقیال، احتمال می دهند که شیطان قبل از سقوط، یکی از کروبیان بوده است. (حزقیال 28: 14 – 16)

 

 



قائل شدن جسمانیت برای خداوند
کتاب حاضر، مانند تورات کنونی، برخی تعابیر نامناسب را درباره وجود پاک و منزه خدای متعال به کار می برد و برای او مکان قائل شده، و جایش را در آسمان می داند!
خنوخ به حضور وی بار می یابد و چهره او را مانند آهن گداخته می بیند! در اینباره، توجه به یک نکته ضروری است:
درباره یهودیان باید دانست که آنان با گذشت زمان، خدای متعال را از جسمانیت و زمان و مکان منزه دانستند و عبارات شبهه انگیز تورات کنونی و سایر متون باستانی خویش را تاویل کردند. این تاویل ها در کتاب هایی مانند "دلالة الحائرین" تالیف ابن میمون آمده است.

 
تحلیل بازی El Shadai: Ascension of the Metatron (ال شادای: معراج متاترون)
پیش از شروع تحلیل بازی بهتر است ابتدا کمی درمورد نام بازی بدانیم:

ال شادای به چه معنی است؟
در کتب یهود، ال شادای (الشادای) به معنی "خداوند قادر مطلق" است.
" و چون ابرام نود و نه ساله بود، خداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت: من هستم خدای قادر مطلق. پيش روی من بخرام و كامل شو." (پيدايش 17 : 1)

متاترون کیست؟ (بررسی چند دیدگاه)
* متاترون فرشته ای است که در آیین یهود حدود 72 نام مختلف برای او روایت شده است.
* در آیین كابالا (عرفان یهودی) دو فرشته به نام های سامایل و متاترون وجود دارند. در ابتدا این دو فرشته پیکره ای واحد بودند و خوبی و بدی با هم در حالت تعادل قرار داشتند و یكدیگر را خنثی می كردند. اما بعدها این وحدت وجودی از میان رفت و پیکر او به دو فرشته مجزا، به نام های سامایل و متاترون تقسیم شد. همچنین در آیین كابالا این اندیشه مطرح است كه پس از جدایی سامایل و متاترون از یکدیگر، دشمنی عظیمی میان آن ها شکل گرفت.
سامایل به فرشته بدی و نماد اهریمن و متاترون به فرشته خوبی و نماد خیر تبدیل گشت و هر دو عهده دار امور مردگان شدند. البته بعدها سامایل هم به جمع فرشتگان سقوط کرده پیوست و به زمین تبعید شد. 
سامایل دارای قدرت ها و ویژگی های اهریمنی و متاترون دارای نیروهای خوب بود. اما در حقیقت متاترون هم درست همانند سامایل فرشته مرگ بود و خداوند هر روز درمورد روح و نحوه دریافت آن به متاترون تعلیم می داد و او این تعالیم را با سامایل در میان می گذاشت. به همین دلیل متاترون از قدرت بالایی برخوردار گشت، تا حدی که می توانست هر نوع جادویی را باطل نماید (برای مثال، در یكی از افسانه های یهود متاترون تنها فرشته ای معرفی می شود كه قدرتش به اندازه ای بود كه سحر قوی دو جادوگر اهریمنی را كه قصد بدست آوردن عرش خداوندی داشتند از بین برد). متاترون قوی ترین فرشته دنیای Briatic و همینطور "محرم اسرار خدا" هم شناخته می شود.
همچنین در کابالا ذکر شده که متاترون در سفر قوم یهود از مصر به اسرائیل، راهنمای حضرت موسی (ع) بوده و او را یاری می کرده است.
* دیدگاه مهم دیگری در آیین کابالا (بر اساس مکاشفه خنوخ) وجود دارد که متاترون را تناسخ فرشته گونه خنوخ نامیرا، پس از زندگی پارسایانه او در زمین می داند:
اخنوخ در آسمان هفتم، گوشتش به شعله، رگ هايش به آتش، مژگان چشمانش به برق روشنايي و مردمك چشمانش به مشعل هاي آتش تبديل مي شود و از آن به بعد در عرش خدا به نام فرشته متاترون خدمت مي كند (مکاشفه خنوخ- فصل 5)
در مكاشفه "اخنوخ" یا "خنوخ" اين متاترون است كه در مقام راهنماي سالك عمل كرده، رازهاي دنياي عرش را براي او بيان مي كند؛ همچون فرشته "ياهول" كه در مكاشفه ابراهيم به عنوان معلم روحاني او معرفي مي شود و ابراهيم چون نوآموزي دست در دستان هدايتگر او مي گذارد و درپايان سفر با راهنمايي هايش، به اسرار خلقت و كيهان پي مي برد و به وسيله تعاليم او تورات را مي آموزد.
* با ظهور مجدد سنت هاي مربوط به ياهول در شكل هاي مختلف در ميان گنوسيان، موضوع متاترون مجددا وارد حلقه هاي يهودي مي گردد و به عنوان هادي فرد براي هدايت او به عرش الهي، معرفي مي شود. آن ها براي متاترون وظايف فرشتگاني چون ميكائيل را قائل شدند و از عصر آمورابي به اين طرف، او را با "شاهزاده عالم" يكي دانستند. لقب "ها-ناار" يا پسر، به نقش او به عنوان خادم خداوند اشاره مي كند كه مبتني بر استعاره زباني كتاب مقدس است. تعداد زيادي از مطالب به متاترون و نقش او به عنوان خادم ارابه اشاره دارند.
* در تلمود، متاترون مراقب کودکان در بهشت و زمین معرفی می شود.

داستان بازی
داستان با روایت ماجرایی از زبان فردی به نام لوسیفل (Lucifel) آغاز می شود:
"اجازه بدید داستانی رو برای شما روایت کنم. داستانی که مربوط به 360000 سال پیشه؛ نه، 14000 سال پیش. خب، برای من مثل این بود که دیروز اتفاق افتاده باشه. اما برای شما می تونه فردا باشه. داستان مربوط به یه مرد میشه که با 72 اسم مختلف شناخته می شه. هووم... حالا ما باید اونو چی صدا کنیم؟ اولین باری که من اونو دیدم اسمش ایناک (Enoch) بود. و حتی پس از اون هم به هیچکس اجازه نمی داد که کسی بهش امر و نهی کنه. حتی به من. اما اون واقعا آدم خوبیه...
در ادامه داستان، لوسیفل به سراغ مرد جوانی که درون کتابخانه ای مشغول مطالعه است می رود و خبر آغاز ماموریتش از سوی خداوند را به او اطلاع می دهد.

 

 

در اینجا باید به دو نکته مهم اشاره کرد:
1- لوسیفل، درواقع نام فرشته گونه لوسیفر است!!!! از آنجا که تمامی فرشتگان با پسوند "ایل" به معنی خداوند نامگذاری می شوند، و با توجه به این دیدگاه که شیطان هم در ابتدا فرشته ای مقرب در درگاه بوده، پس نام او را به صورت لوسیفل، ذکر می کنند. البته قابل ذکر است که استفاده از این نام چندان مرسوم نیست و بیشتر در این بازی استفاده شده است.

 

 

2- لوسیفل به عنوان محرم اسرار خدا، یا به عبارت گستاخانه تر رفیق گرمابه و گلستان خداوند!! معرفی می شود. دیدگاه شرک آمیزی که در آن هم برای خدا جسمانیت قائل شده و هم به شیطان، جایگاهی تا این حد بالا بخشیده است.  

 

 

3- لوسیفل لباسی امروزی و مشکی رنگ به تن دارد و از یک تلفن همراه برای تماس با خداوند استفاده می کند!! توجه داشته باشید که استفاده از لباس مشکی برای لوسیفل بسیار غیرعادی است. درمورد تلفن همراه هم خودتان قضاوت کنید...
4- با وجود این که داستان روایتگر ماجرای خنوخ نبی (ع) است و از کتاب منسوب به او برداشت شده است، با این حال ایناک ظاهری کاملا اروپایی دارد! پوست سفید، موهای طلایی، پوشش یونانی و عینک مونوسل او (وی در اولین پلان در مکانی شبیه به کتابخانه و در حال نگارش نمایش داده می شود) به خوبی این موضوع را به بازیکن القاء می کند که نسل اولیه بشر، از همان ابتدا ظاهری شبیه به اروپاییان داشته است و این اروپاییان (به طور خاص یونانیان) بوده اند که تمدن را به بشر معرفی کرده اند. 

 

 

این درحالی است که اصل مطلب کاملا برعکس این موضوع را تایید می نماید. اما نکته جالب تر در این بخش، کتاب های نگاشته شده توسط ایناک هستند که همچون چندین هرم غول آسا، فضای کتابخانه را اشغال نموده اند. هرم هایی که بیننده را به یاد اهرام معروف موجود در مصر می اندازند!!

 

 


لوسیفل، ایناک را به زره و سلاح ویژه فرشتگان مجهز نموده و او را برای سفر به دنیای انسان ها آماده می کند. اما قبل از سفر لازم است تا ایناک نکات مهمی را آموزش ببیند (یا به قولی به یاد آورد). لوسیفل به او توضیح می دهد که منشاء دانشی که بشر به واسطه آن موفق به خلق ابزارها و سلاح هایی برای خود شده، در بهشت قرار دارد و او باید به این نکته توجهی ویژه داشته باشد.
در این بخش منظور از منشاء دانش بشری، اشاره ای به میوه ممنوعه بهشتی یا همان سیبی است که طبق باور یهودیان، شیطان با وسوسه حوا، آدم را به خوردن آن برای کسب دانش ترقیب نمود. در این داستان، شیطان یکبار دیگر این موضوع را به بشر (ایناک به نمایندگی بشر) یادآوری می کند. 

 

 

در داستان بازی درمورد این میوه و خواص آن اینطور توضیح داده می شود:
"میوه های دانش، میوه های ویژه ای هستند که توسط خداوند خلق شده اند. آن ها می توانند برای بشر بسیار مفید باشند، یا باعث زیان آن ها شوند. اثرات آن ها بستگی به چگونگی مصرفشان دارد."
تازه در این بخش است که لوسیفل منظور دقیق خود را از یادآوری این موضوع بیان می دارد. او سلاحی آسمانی به نام آرک (Arch) را به ایناک می دهد و توضیح می دهد که این سلاح با خرده ریزه های منشاء دانشی که توسط فرشتگان سقوط کرده ربوده شده، ساخته شده است.
 او در ادامه توضیح می دهد که هفت فرشته سقوط کرده (معروف به گری گوری (Grigori)) موفق شده اند با به دست آوردن بخش عمده ای از منشاء دانش الهی و انتقال آن به زمین، پرده حایلی جلوی دیدگان پروردگار ایجاد کرده و خود را از نظر او پنهان نمایند و در نبود ناظر، در زمین خدا آشوب ایجاد نمایند!
حال خداوند که اوضاع زمین را آشفته و خارج از کنترل خود می بیند تصمیم می گیرد تا با کمک ایناک (به نمایندگی از بشریت) و قابل اعتمادترین فرشته خود، یعنی لوسیفل!، زمین و مردمان ساکن در آن را رهایی بخشد و اقتدار دوباره خود را باز یابد.
او به ایناک ماموریت می دهد که با فرود به زمین، فرشتگان یاغی را یافته و روحشان را برای حبس در زندانی جاودان، به آسمان بازگرداند. او همچنین لوسیفل را همچون چشم و گوش و بازوی اجرایی خود با ایناک همراه می کند تا لحظه لحظه وقایع را به او گزارش نماید! (ظاهرا چون خداوند بخش عمده ای از منشاء دانش خود را از دست داده تا این حد ضعیف و وابسته شده است!!)

 

 

به هر تقدیر سفر آغاز می شود و ایناک به همراه لوسیفل و 4 فرشته مقرب به نام های رافائل، گابریل، یوریل و میکائیل که به هیبت 4 قوی سفید درآمده اند عازم جهان مادی (زمین) می شود. فرشتگان مقرب تاکید می کنند که در این سفر به راهنمایی های لوسیفل گوش فرا ده و نگران چیزی نباش، زیرا ما مراقب تو خواهیم بود و با کلام خود تو را راهنمایی خواهیم کرد. تا زمان رسیدن به زمین و شروع ماموریت، لوسیفل هفت فرشته سقوط کرده را معرفی می کند:
 1- سمی آزا (Semyaza)، رئیس فرشتگان سقوط کرده.
2- باراکیل (Baraqel).
3- آراکیل (Arakiel).
4- ساریل (Sariel).
5- آرماراس (Armaros).
6- ازیکیل (Ezekiel).
7- عزازیل (Azazel)، فرمانده گروه گریگوری و دست راست سمی آزا.

 

 

 


و اما نکات مهم درمورد این بخش از داستان:
1- فرشتگان سقوط کرده توانسته اند با ایجاد غبار یا لایه ای جادویی در اطراف زمین، مانع نظارت خدا بر اعمالشان شوند. آن ها عامل اصلی بدبختی و انحراف مردم معرفی می شوند.
2- فرشتگان مقرب تاکید دارند که فقط با صدا ایناک را در این سفر راهنمایی خواهند کرد، درحالیکه لوسیفل به صورت فیزیکی این کار را انجام می دهد. موضوعی که بر خلاف عقیده اسلام درمورد قدرت اجرایی شیطان است.
3- فرشتگان مقرب تاکید می کنند که برای موفقیت در این سفر، ایناک به راهنمایی و کمک های لوسیفل توجه نماید. آن ها با این حرف حقانیت و خیرخواهی او را تایید می کنند!

پیش از بررسی ادامه داستان، لازم است تا ببینیم که کتب یهود و مسیحیت درمورد این فرشتگان چه نظری دارند و آن ها را چگونه معرفی می کنند:

سمی آزا (Semyaza):
در آیین یهود و عقاید مسیحیت، سمی آزا نام یکی از فرشتگان نه گانه، معروف به گری گوری است و نام او به معنی "یاغی بدنام" آمده است. برخی نیز سمی آزا را نام دیگری برای شیطان می دانند و برخی او را یکی از مهمترین طرفداران شیطان پس از رانده شدن از بهشت معرفی می کنند (مکاشفه 9:12)

باراکیل (Baraqel):
باراکیل نهمین واچر از بیست فرمانده اصلی حاکم بر دویست فرشته سقوط کرده است که در کتاب سفر آسمانی خنوخ از او نام برده شده است. او فرشته ای بود که علم ستاره شناسی را به انسان ها آموخته بود و به همین دلیل از بهشت رانده شد.

آراکیل (Arakiel):
او دومین واچر از بیست فرمانده اصلی حاکم بر دویست فرشته سقوط کرده است که در کتاب سفر آسمانی خنوخ از او نام برده شده است. او فرشته ای است که علم نمادشناسی را به بشر آموخت و به همین دلیل از بهشت رانده شد.

ساریل (Sariel):
یکی از اصلی ترین فرشتگان در باور یهود است. نام ساریل معمولا در کنار نام های فرشتگان دیگری همچون آریل، متاترون و یوریل دیده می شود. او یکی از چهار فرشته مقربی است که به of eternity and trembling معروف هستند. در آیین کابالا و همچنین در سفر آسمانی خنوخ، ساریل یکی از هفت فرشته سقوط کرده به زمین شناخته می شود.

آرماراس (Armaros):
او یازدهمین واچر از بیست فرمانده اصلی حاکم بر دویست فرشته سقوط کرده است که در کتاب سفر آسمانی خنوخ از او نام برده شده است و نام او به معنی کسی است که نفرین شده است.

ازیکیل (Ezekiel):
 
عزازیل (Azazel):
در باور مسیحیت معمولا عزازیل مترادف با شیطان در نظر گرفته می شود. در دیدگاه مسیحیان ادونتیست شیطان مسئول گناهانی است که از طریق بز عزازیل در روز دهم یوم کیپور منتقل شده است. حال آنکه برخی دیگر از مسیحیان این دیدگاه را مخالف مسیحیت می دانند و اعتقاد دارند این تفکر، عزازیل را معادل عیسی مسیح قرار می دهد. آن ها می گویند شیطان نمی تواند کسی را نجات دهد و همچنین نمی تواند مسئول گناهان کسی باشد و تنها عیسی مسیح برای گناهان مردم قربانی گشته است.
در قرآن نامی از عزازیل برده نشده است. ولیکن در برخی متون اسلامی نام عزازیل به عنوان نام اصلی ابلیس آورده شده است.

ادامه داستان
در ادامه داستان ایناک ابتدا با نفیلیم های فرشتگان سقوط کرده درگیر می شود و خود را به سمت برج عجیبی که واچر ها در لایه زمانی دیگری آن را به وجود آورده اند می رساند. این برج هفت طبقه دارد و هر طبقه توسط یکی از فرشتگان سقوط کرده اداره می شود. 

 

 

ایناک وارد برج شده، به سراغ ساریل و ازکیل می رود و ارواح آن ها را پس از تطهیر به آسمان بازمی گرداند. سپس نوبت به آرماراس می رسد، اما آرماراس پس از شکست خوردن از ایناک به اعماق تاریکی فرو می رود و ماهیتی جدید می یابد.
او که حالا به هیولای تاریکی تبدیل شده است، ازازیل را بلعیده و با جذب قدرت او، با ایناک درگیر می شود. اما سرانجام پس از نبردی سخت، کشته می شود.
در این بین ایناک متوجه می شود که باراکیل، آراکیل و سمی آزا پیش از دستیابی وی به آن ها، سال ها پیش مرده بودند!
در آخرین سکانس بازی، پس از رسیدن ایناک به هفتمین طبقه، اتفاق عجیبی رخ می دهد. درست هنگامی که انتظار می رفت داستان بازی گره گشایی شود، لوسیفل با لبخندی زیرکانه از گزارش ماجرا به خدا سر باز می زند و گوشی را روی خدا قطع کرده و با یک بشکن، از دیدگان ایناک غیب شده و بازی با ابهامات بسیار پایان می یابد. 

 

 


در این بخش هم نکات قابل تاملی وجود دارد:
1- در زمین موجوداتی به نام نفیلیم وجود دارند که به حمایت از واچر ها، با ایناک مبارزه می کنند. آن ها دست نشانده های واچر ها در بر هم زدن تعادل زندگی انسان ها به شمار می روند.
2- در طراحی برج هفت طبقه و واچر ها، به شدت از نمادهای هرم و تک چشم استفاده شده است!
3- تا انتهای داستان ایناک موفق می شود تنها روح دو تن از واچر ها را به آسمان بازگرداند و سرنوشت باقی آن ها در هاله ای از ابهام باقی می ماند!
4- یکی از واچر ها به طور کامل تغییر ماهیت داده و سرانجام بدون تطهیر و یا بازگشت به آسمان، از بین می رود.
5- سه تا از واچر ها پیش از ورود ایناک به زمین مرده بودند و داستان هیچ دلیلی برای این اتفاق ذکر نمی کند.
6- در انتهای داستان، لوسیفل با قطع ناگهانی تماس خود با خدا (قطع تلفن همراه در هنگام صحبت) و ناپدید شدن، این ابهام را در ذهن ایجاد می کند که بازیگردان همه این ماجرا ها خود او بوده و درواقع باید او را رئیس واچر ها دانست. اما بازی پاسخ قطعی به این ابهام نمی دهد و خط داستانی، همچون کلافی سردرگم، بدون منطق و برهان خاصی رها می شود.

برخلاف نام بازی، داستان آن هیچ اشاره ای به متاترون و ماجرای معراج او ندارد. اینطور به نظر می رسد که سازندگان بازی در ابتدا اهداف خاصی را از ساخت آن دنبال می کردند، اما در پایان کار به دلایلی نامعلوم (شاید سرگردانی از به هم ریختن وقایع موجود در کتاب و عدم دستیابی به نتیجه ای درست از روایت جدید) از این اهداف فاصله گرفته و داستان بازی را بدون منطق خاصی به پایان رسانده اند.
آقای ساواکی (Takeyasu Sawaki) نویسنده و سازنده بازی، در مصاحبه ای ماجرای کتاب سفر آسمانی خنوخ را یکی از کسل کننده ترین داستان های زندگیش ذکر کرد و اقتباس از آن را کاری خسته کننده و زجر آور بر شمرد. به همین علت پیش بینی می شود که عدم وجود روایت قوی و هدفمند در داستان بازی از چنین طرز فکر و دیدگاهی نشات گرفته باشد.
اما جدای از داستان ضعیف بازی، مهمترین مسئله ای که در بطن این بازی به وضوح قابل مشاهده است، دستکاری روایات کتب یهود درمورد فرشتگان الهی و نگاه خصمانه سازنده آن نسبت به خداوند است. خدا در این بازی موجودی ضعیف و وابسته نمایش داده می شود و برعکس، چهره شیطان بسیار تطهیر شده و مقامی رفیع یافته است. 

 

 

 

خداوند در قلمروی آسمانی خود گرفتار شده و به علت ربوده شدن سرمنشاء دانش از بهشت، حکومتش را دچار تزلزل می بیند. به علت جادوی فرشتگان سقوط کرده، او حتی قادر نیست به امور انسان ها رسیدگی نماید و بر سرنوشت آن ها نظارت داشته باشد. از این رو برای برقراری مجدد تعادل و آرامش، مجبور به استفاده از توانمندی انسان و درایت شیطان در کنار یکدیگر می شود و به قدرت آن ها برای برقراری مجدد نظم در آسمان اعتماد می کند. این درحالی است که فرشتگان مقرب هم در موضع ضعف قرار می گیرند و رهبری عملیات را به شیطان واگذار می کنند. به این ترتیب شیطان نقشی کلیدی و محوری پیدا می کند و در مقام راهنمای انسان، برای رهایی انسان از شر فرشتگان بدخواه وارد معرکه می شود. همچنین اوست که خداوند نگران و محدود را در جریان پیشرفت عملیات رهاسازی بشریت قرار می دهد و خداوند مجبور است که به گفته های او اعتماد کامل داشته باشد. پس خداوند ماجرا را از دید شیطان می نگرد و دیدگاه او دیدگاه خداوند معرفی می شود. زیرا می بینیم که فرامین الهی هم از طریق شیطان به ایناک (نماینده بشریت) ابلاغ می گردد و او به نوعی نقش جبرئیل را هم به عهده می گیرد. دیدگاه شرک آمیزی که طی سال های اخیر در اکثر فیلم های هالیوودی هم شاهد آن بوده ایم. دیدگاهی که علم و سعادت امروز بشری!! را مدیون خدمات بی دریغ شیطان می داند و او را قربانی علاقه به انسان معرفی می کند! علاقه ای که حتی منجر به طرد او از بهشت و روگردانی پروردگار از وی شد!!

 

 

 

منبع: www.vgpostmortem.blogfa.com

 

 

 

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

www.MASAFPORTAL.com

 

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

 

منابع:
خلاصه تاریخ انبیاء، ص 18 و 19 با تلخیص و اضافات
قصه های قرآن، رضوی، ص 51
 موسوی، سید مرتضی- تاریخ انبیاء (از آدم خلیفة اللّه (ع) تا خاتم رسول اللّه )
داستان پیامبران، ص 34 و 35
بحار الانوار، 95/458، .466
تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 14
اثبات الوصیة، ص 14.
تفسیر نمونه؛ ذیل تفسیر آیه‏های ۵۶ تا ۶۰ سوره‏ی مریم
 المیزان فی تفسیر القرآن؛ ذیل تفسیر آیه‏های ۵۱ تا ۵۷ سوره‏ی مریم
 ترجمه‏ی تاریخ طبری؛ ص ۱۰۸
ناسخ التواریخ، میرزا محمّد تقی سپهر.
اثبات الوصیه، علی مسعودی، ص 167، ترجمه نجفی.
پژوهشی قرآنی و روایی درباره معراج پیامبر ص- صفحه 159
لغتنامه دهخدا
پژوهشکده باقرالعلوم
قرآن کریم
وب سایت ویکی پدیا
وب سایت رسمی بازی
وب سایت گیم اسپات
وب سایت گیم فکس


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: یهود و ماسون، یهود، ماسون، ،

برچسب‌ها: شیطان و نبی به روایت یهود, خنوخ کیست؟, زندگی نامه حضرت ادریس, نظر قرآن کریم درمورد عصمت فرشتگان, نتایج سقوط فرشتگان, دیو, ابلیس, جن یا فرشته مقرب!, ال شادای به چه معنی است؟, عزازیل (Azazel),
نوشته شده در تاريخ شنبه 7 بهمن 1391 توسط محمدرسول اسماعیل پور